گزارش تصویری جلسه هفتگی هیات 1394/02/18
- ۰ نظر
- ۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۰۷
یک آدمى که فقط مسأله مىگوید، کارى به حکومت و مبارزهى سیاسى ندارد که زیر چنین فشارهایى قرار نمىگیرد . ...ما خیال مىکنیم موسىبنجعفر علیه السلام، یک آقاى مظلوم بى سر و صداى سر به زیرى در مدینه بود و رفتند او را زندانى کردند و بعد مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس، قضیه این نبود. قضیه یک مبارزهى طولانى تشکیلاتى، یک مبارزهاى با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامى بود. ۶۴/۰۱/۲۳
امام خامنه ای(حفظه الله)
دانلود صوت حاج میثم مطیعی-الموت یا آل سعود
رسیده موسم فریاد، گذشته عصر خاموشی
حان وقت الصراخ، ولی عصر الصمت
نشسته بر رخ قرآن، غباری از فراموشی
و تراکم غبار النسیان علی القرآن
نشسته مادران، به نعش کودکان
اکبت الامهات علی جثث الاطفال
به پا نمی شود، خروشی از جهان
والعالم صامت فی صمت مطبق
ای مَحرم بزم یهود، لعنت به تو آل سعود
یا جلیس حفل الیهود، اللعنة علیک یا آل سعود
***
خانه ی حق نمی ماند، به قبضه ی ابوسفیان
بیت الحق لا یبقى فی قبضة أبی سفیان
که روشنای فرداهاست، عقیق سرخ دلهامان
والأیام المقبلة منورة بعقیق أفئدتنا الحمراء
به نصرت خدا، یمن رها شود
بنصر الله تتحرر الیمن
جهان لبالب از، صدای ما شود
والعالم یمتلئ بأصواتنا
اهریمن زمان ما، نفرین به تو ای آمریکا
یا شیطان عصرنا اللعنة علیک یا أمریکا
***
آلَ سُعودٍ وَیحَکم، و وَیحَ إسرائیلِکُمْ
ای آل سعود شرم بر شما و بر اسرائیلتان باد
الیومُ یومُ ثأرِنا، فاختَبِئُوا فی لیلِکمْ
امروز روز انتقام ماست، پس در تاریکی شبتان پنهان شوید
زَرَعتمُ الحِصار، فی یمنِ السَّلامْ
محاصره را در یمنِ آرام، بنا گذاشتید
نَشرتُمُ الدَّمار، یا عُصبةَ الظَّلام
و ویرانی را گستراندید، ای گروه تاریکی
یا من سَجَدتُمْ للیهُودْ، الموتُ یا آلَ سُعودْ
ای کسانی که در مقابل یهود سجده کردید؛ مرگ بر شما ای آل سعود
***
آهٍ على أرضِ الیمنْ، یَنْهَشُها ذِئبُ المِحَنْ
وای از سرزمین یمن، گرگ رنج ها آن را می درد
نَزیفُها لا یَنتَهِی، لا یَنتَهِی مَدَى الزَّمنْ
علی الدوام از او خون می رود، و در طول زمان ادامه دارد
الیمنُ غریبْ، فی عالمِ النِّفاقْ
یمن در جهان نفاق آلود غریب است
و الشمسُ فی غروبْ، أینَ همُ الرِّفاقْ؟
خورشید دارد غروب می کند، دوستان کجا هستند؟
الیمنُ لا لنْ یَهُون، الیمنُ حِصنٌ مَصُونْ
یمن هرگز خوار نمی شود، یمن دژی امن است
***
إنَّ الیَمانی قادِمٌ، لنصرَةِ شَعبِ الیمنْ
سید یمانی برای یاری ملت یمن می آید
ثمَّ یقومُ قائمٌ، یُزیلُ ظُلْماتِ الفِتَن
سپس حضرت قائم بر می خیزد و تاریکی های فتنه ها را از بین می برد
الفارسُ النَّجیبْ، بِسَیفِ ذی الفِقار
حضرت مهدی، آن سوار نجیب با شمشیر ذوالفقار
بالعَزمِ و اللهیب، یدُکُّ کُلَّ نارْ
با اراده و قدرت هر آتش جنگی را در هم می کوبد
جیشُ الإمامِ قادمٌ، على الطُّغاةِ حازِمٌ
ارتش امام در راه است و قاطعانه با طاغیان مقابله می کند
دانلود صوت حاج میثم مطیعی-شمیم رحمان از یمن می آید
شمیم رحمان از یمن می آید
تأتینا رائحة الرحمن من الیمن
دم اویس است از قرن می آید
ویأتینا نفس أویس من القرن
رسد دوباره بانگ یا علی
یعلو نداء یا علی من جدید
یمن هماره بوده با علی
والیمن کان دائما مع علی
به اهل خیبر
إلی أهل الخیبر
بگو که دیگر
أخبرهم
مرگتان رسید
بأنه وصل یوم هلاککم
نور مصطفی دمید
قد شعّ نور المصطفی
شور حیدری رسید
قد بان حماسة حیدر
***
به خون نشسته دیده ها دوباره
العیون تذرف الدم مرة أخری
که گشته بر پا کربلا دوباره
وتکررت واقعة کربلاء
رسد به گردون شعله های آه
وتعلو آهات الشعب الیمنی إلی السماء
نوای فریاد یا محمداه
ویعلو نداء یا محمداه
نگر تو اینک
أنظر أنت الآن
به حال امت
إلی أحوال الأمة
یا محمداه
فریاد یا محمداه
یا محمداه
***
لما الحروبُ و هی لا تُرامُ؟
چرا این همه جنگ به پا میشود؟
والوحدةُ خیرٌ ... لما الخِصامُ؟
اتحاد بهتر است، چرا جنگ و دشمنی؟
منهاجُ طه المصطفى السّلامُ
صلح و آرامش شیوه پیامبر مصطفی است
آلَ سُعودٍ إنّها الیمنْ
ای آل سعود... این یمن است
حیدرُ یَحمیها مِن الفِتنْ
حیدر آن را از فتنهها در امان نگاه میدارد
سَتُهزَمونَا
شما شکست خواهید خورد
و تُسحَقونَا
و زیر پا له خواهید شد
سیفُ ذو الفِقار
شمشیر ذوالفقار
أضحَى قبضةَ الیمنْ
امروز در دستان مردم یمن است
***
عاصفةٌ مشؤومةٌ عقیمِة
طوفانی پلید و بینتیجه
و الحزمُ فیها کِذْبةٌ لئیمة
که حزم و دوراندیشی در آن دورغی پست است
أتتْ لتُلقِی فتنةً عظیمة
آمده است که فتنهای بزرگ برپا کند
تنامُ إسرائیلُ فی هَناء
اسرائیل با اطمینان سر بر بالین میگذارد
و الیمنُ یَغلِی من الدماء
و یمن در خون خود دست و پا میزند
الصبحُ أسفَرْ
صبح خونین بر آمده است
مهدیُّ فاظهرْ !
ای مهدی ظهور کن
واقشعِ الغُبارْ
و غبار را کنار بزن
و احْمی حرمَ الیمنْ
و از سرزمین یمن محافظت کن
***
إنّا هُنا نُعلِنُها جَلیّةْ
ما با صدای بلند اعلام میکنیم
صَرختُنا ضدَّ بنی أُمیّةْ
که فریادهای ما علیه بنی امیه است
مع الیمانیین فی القَضیّة
ما در کنار مردم یمن هستیم
فتحٌ حسینیٌّ ... من السَّماءْ
پیروزی حسینی... از آسمان میآید
و ینصُرُ الرحمنُ من یشاءْ
و خداوند رحمان هر آن کس را که بخواهد یاری میکند
الوارثینَا
ما وارثان
للأرضینَا
سرزمینمان هستیم
ینتهی الحِصارْ
این محاصره روزی به پایان میرسد
تعلُو رایةُ الیمنْ
و پرچم یمن برافراشته میشود
شخصیت زینب کبری منحصر در بُعد غمگساری و پرستارىِ آن بزرگوار نیست. زینب کبری(سلاماللَّهعلیها)یک نمونهی کامل از زن مسلمان است؛ یعنی الگویی که اسلام برای تربیت زنان، آن را در مقابل چشم مردم دنیا قرار داده است. زینب کبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه میشود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع میکند.
شاید مهمترین بُعدی که شخصیت زن اسلامی میتواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد - تأثیری که از اسلام پذیرفته - این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آنچنان سعه و عظمتی پیدا میکند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز میشود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجستهتر است.
حادثهای مثل روز عاشورا نمیتواند زینب کبری را خرد کند. شکوه و حشمت ظاهری دستگاه ستمگر جباری مثل یزید و عبیداللَّهبنزیاد نمیتواند زینب کبری را تحقیر کند. زینب کبری در مدینه - که محل استقرار شخصیت باعظمت اوست - و در کربلا - که کانون محنتهای اوست - و در کاخ جبارانی مثل یزید و عبیداللَّهبنزیاد، همان عظمت و شکوه معنوی را با خود حفظ میکند و شخصیتهای دیگر در مقابل او تحقیر میشوند. یزید و عبیداللَّهبنزیاد - این مغروران ستمگر زمان خود - در مقابل این زنِ اسیر و دستبسته، تحقیر میشوند.
زینب کبری شور عاطفهی زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فیسبیلاللَّه، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون میتراود و شنوندگان و حاضران را مبهوت میکند. عظمت زنانهاش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک میکند. عظمت زنانه ، یعنی این؛ یعنی مخلوطی از شور و عاطفهی انسانی، که در هیچ مردی نمیتوان این عاطفهی شورانگیز را سراغ داد؛ همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همهی حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم میکند و روی آتشهای گداخته، شجاعانه قدم میگذارد و عبور میکند؛ در عین حال، درس میدهد و مردم را آگاهی میبخشد؛ در عین حال، امام زمان خود - یعنی امام سجاد - را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا میبخشد؛ در عین حال، با کودکان برادر و بچههای پدر از دست دادهی آن حادثهی عظیم، در میان آن طوفان شدید، مثل سد مستحکمی برای آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد میکند. بنابراین زینب کبری (سلاماللَّهعلیها) یک شخصیت همهجانبه بود. اسلام زن را به این طرف سوق میدهد.25/3/1384
اگر حرکت و اقدام حضرت زینب نمیبود و بعد از آن بزرگوار هم بقیهی اهل بیت (علیهمالسّلام) - حضرت سجاد و دیگران - نمیبودند، حادثهی عاشورا در تاریخ نمیماند. بله، سنت الهی این است که اینگونه حوادث در تاریخ ماندگار شود؛ اما همهی سنتهای الهی عملکردش از طریق ساز و کارهای معینی است. ساز و کار بقای این حقایق در تاریخ این است که اصحاب سِرّ، اصحاب درد، رازدانان و کسانیکه از این دقایق مطلع شدند، این را در اختیار دیگران بگذارند. بنابراین خاطرهگویی و تدوین و پخش خاطرات را باید در جایگاه حقیقی خودش نشاند، که جایگاه بسیار بالا و والایی است و بسیار مهم است.
کما اینکه خطبهی حضرت زینب در شهر کوفه و شهر شام، از لحاظ زیبایی و جذابیت بیان، آیت بیان هنری است؛ طوری است که اصلاً هیچکس نمیتواند این را نادیده بگیرد. یک مخالف یا یک دشمن وقتی این بیان را میشنود، مثل تیر بُرنده و تیغ تیزی، خواهینخواهی این بیان کار خودش را میکند. تأثیر هنر به خواست کسی که مخاطب هنر است، وابستگی ندارد. او بخواهد یا نخواهد، این اثر را خواهد گذاشت. حضرت زینب(سلاماللَّهعلیها) و امام سجاد در خطبهی شام و در بیان رسا و بلیغ و شگفتآور مسجد شام این کارها را کردند.31/6/1384
هر کس هر مسؤولیتی دارد - از بالا تا پایین - احتیاج دارد که با زندگی امیرالمؤمنین و ابعاد و ریزه کاریهای آن آشنا بشود.
بر حسب روایات مختلف، سنین عمر آن بزرگوار، از 58 سال تا 60 سال و 63 سال و 65 سال ذکر شده است؛ اما مشهور 63 سال است - یعنی همان سن نبىّاکرم(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم) - لیکن بیشترین معارفی که از آن بزرگوار نقل شده، مربوط به همان چهار سال و نه ماه یا ده ماه حکومت آن حضرت است، که هنگامهیی از شگفتی است. هرچه انسان نگاه میکند، میبیند واقعاً مثل یک اسطوره است. ابعاد این زندگی کمتر از پنجساله که در آن امیرالمؤمنین حکومت کرده، حتّی برای ذهن معمولی انسان قابل تصویر نیست.
اگر ما خصوصیات زندگی حکومتی امیرالمؤمنین - یعنی علی به عنوان یک حاکم - را در نظر بگیریم، میبینیم که چند خصوصیت عمده در این زندگی هست:
اول، قاطعیت و صلابت در راه حق است. این خصوصیت، اگر نگوییم مهمترین، حداقل بارزترین خصوصیت زندگی امیرالمؤمنین است. آن چیزی که اول از این دستگاه حکومت مشاهده میشود، این است که امیرالمؤمنین بعد از تشخیص حق، هیچ چیزی نمیتواند جلوی راه حق او را بگیرد. پیامبر دربارهی او فرموده است: خشن فی ذاتاللَّه.
امیرالمؤمنین از جملهی کسانی است که در راه خدا، هیچکس و هیچ چیزی نمیتواند جلوی او را بگیرد و مانع او بشود؛ آنچه را که تشخیص داد، بدون هیچگونه مبالاتی عمل میکند. اگر به سرتاسر زندگی امیرالمؤمنین نگاه کنید، این خصوصیت را مشاهده میکنید؛ قاطعیت و صلابت. از اولِ نشستن بر مسند حکومت، امیرالمؤمنین این قاطعیت و صلابت را نشان میدهد. یعنی حکومت وقتی که به نام خدا و برای خدا و برای اجرای احکام الهی است، باید تحت تأثیر هیچ ملاحظهیی که مخالف با حق باشد، قرار نگیرد. این، آن منطقی است که امیرالمؤمنین دنبال میکرد. اگر دشمنان علی بن ابی طالب(علیهالسّلام) را مشاهده کنید، میبینید که این قاطعیت چهقدر مهم است.
امیرالمؤمنین با سه گروه روبهرو شد: قاسطین، ناکثین و مارقین؛ آن کسانی که ظلم کردند، آن کسانی که بیعت را شکستند، آن کسانی که از دین خارج شدند. یک دسته، آن دستهی اهل شام بودند؛ یعنی اصحاب معاویه و عمروعاص، که بعضی از اینها سابقهی اسلام نسبتاً طولانی هم داشتند، و بعضی هم جدیدالاسلام بودند؛ یعنی دو، سه سال از زمان پیامبر را به مسلمانی گذرانده بودند و چیزی از آن زمان را درک نکرده بودند؛ عمدهی دوران اسلامشان، متعلق به بعد از زمان پیامبر بود. بعضیها هم بودند که در همان جناح شام، جزو اصحاب پیامبر محسوب میشدند. اینها قدرتی بودند که از لحاظ سیاسی قوی، از لحاظ مالی قوی، از لحاظ مانورهای حکومتی قوی، با امکانات فراوان، در مقابل امیرالمؤمنین قرار داشتند. امیرالمؤمنین، هیچ ملاحظهیی در برابر آنها نکرد.26/1/1370
یکی دیگر از خصوصیّات و شاخصههای حکومت امیرالمؤمنین تقواست. ببینید؛ اینها هر کدام یک پرچم است، هر کدام یک علامت است. تقوا یعنی چه؟ یعنی آن شدّت مراقبتی که انسان در اعمال شخصی خود از راه حق هیچ تخطّی نکند؛ این معنی تقواست. یعنی کاملاً مراقب خود باشد.
در دست زدن به پول مراقبت کند؛ در دست زدن به آبروی انسانها مراقبت کند؛ در گزینشها مراقبت کند؛ در طرد کردنها مراقبت کند؛ در حرف زدن مراقبت کند که برخلاف حق سخنی نگوید. یعنی شدّت مراقبت. شما نهجالبلاغه را نگاه کنید، پُر است از این مطالب. حالا متأسفانه در بین بعضیها معمول شده که هر غلطی میخواهند بکنند، به اسم این که امیرالمؤمنین اینگونه بود و امیرالمؤمنین این طوری عمل میکرد، انجام میدهند. به چه دلیل؟ از کجا؟ امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه است.
امیرالمؤمنین در روایات فراوانی است که از آن بزرگوار و اولاد طاهرینش باقی مانده است. کو این چیزهایی که بعضی میگویند علی این طور بود، علی آن طور بود!؟ نخیر؛ علی آن است که در نهجالبلاغه است. شما نهجالبلاغه را از اوّل تا آخر نگاه کنید! سرتاپای نهجالبلاغه تحریضِ بر تقواست؛ دعوت به تقوا و پرهیزکاری است. تا انسان پرهیزکار نباشد نمیتواند اقامه دین خدا کند. آلوده دامانی بد دردی است. آلوده بودنِ دل انسان به گناه، نمیگذارد انسان حقیقت را درک کند، چه برسد به این که دنبال حقیقت حرکت کند.30/6/1381
امروز سعی دنیا این است که ملت ایران را از ادامهی راه امیرالمؤمنین و راه اسلام مأیوس کند. من به شما و به همهی ملت ایران عرض میکنم: امروز بزرگترین جهاد در میدان تبلیغات، این است که کسی بتواند ملت ایران را به عاقبت و فرجام این راه امیدوار کند.
هر کس مردم را ناامید کند، به این ملت خیانت کرده است. بهترین راه برای دلسردی کوهنوردی که با شوق از قلّهها بالا میرود در حالی که کولهپشتیاش را بسته و کمر را محکم کرده و عصا به دست گرفته این است که دروغی جعل کنند و به او بگویند که نمیشود رفت و به قلّه رسید. وسط راه، فلان اشکال و فلان مانع وجود دارد. میرود که قلّه را فتح کند؛ یعنی هدف دارد. امّا تا بفهمد به آن هدف نمیشود رسید، دست و پایش سست میشود و از همان جا برمیگردد.
پانزده سال است تبلیغاتچیهای دنیا - و امروز بیشتر از گذشته سعی میکنند ملت ایران را، که میرود تا به قلّه برسد، مأیوس کنند. میگویند: «آقا، وضع اقتصاد خراب است! آقا، دنیا نمیگذارد! آقا، امریکا نمیگذارد! آقا، مردم ناراحتند!» دائم در گوش مردم این چیزها را میخوانند؛ آن هم با روشهای تبلیغاتی بسیار زیرکانه.
بنده حرفهای اینها را گوش میدهم. حرفهایشان را گاهی مستقیماً گوش میدهم و بسیاری اوقات هم مینویسند یا ضبط میکنند و برایم میآورند. من میبینم اینها چه میگویند. میبینم که نشستهاند و کلماتی را انتخاب کردهاند که مردم این حرف را باور کنند! یک دروغ مسلّم را میخواهند مردم باور کنند! متأسّفانه بعضی در داخل، هر چه حرف میزنند برای مأیوس کردن مردم است. یا سکوت میکنند، یا اگر یک کلمه حرف هم زدند، برای این است که مردم را مأیوس کنند!
چرا مردم را مأیوس میکنید!؟ چرا به این ملت قدرتمند و شجاع، که میتواند راههای دشوار را برود و دشوارترین بخش راه را هم تا کنون رفته است میگویید: «نمیتوانید به حکومت و جامعه و نظام عادلانه اسلامی برسید»!؟ چرا!؟ همهی راهها را دشمن رفت، بلکه بتواند شما ملت را شکست دهد؛ و نتوانست. همهی راهها را رفتند: راه جنگ نظامی، راه محاصرهی اقتصادی، راه تبلیغات، راه فحّاشی، راه تهمت زدن به مسؤولین. چقدر تهمتها زدند بعد ازاین هم، البته خواهند زد کسی باور نکرد. حرفهایی میزنند با شواهد دروغین، و مطلبی را ادّعا میکنند تا مردم را مأیوس کنند.6/10/1372
هیات خادم الشهدا
متوسلین به کریمه ی اهلبیت(سلام الله علیها)
سخنران:حجه الاسلام سعد آبادی
موضوع : دعـــــــا
همراه با مدیحه سرایی مداحان اهلبیت(سلام الله علیهم)
جمعه 2/18سال دولت و ملت،همدلی و همزبانی-بعد از نماز عشا
مسجد امام حسن مجتبی(علیه السلام)
به یاد شهید محمد محمدی
بسم رب الشهداء الصدیقین
یاد فکه منای عشق یادش بخیر دوکوهه کربلای عشق یادش بخیر
شهید محمد تقوی در مهر ماه 1340 در خانوادهای صمیمی در محیطی سرشار از صفای همیشگی روستای کاج به دنیا آمد. وقتی پدرش به مسجد میرفت، مشتاقانه به دنبال او میرفت. در برنامه عزاداری، مخصوصاً در سینهزنیها شرکت میکرد و وقتی از مجلس باز میگشت با شوق خاصی میگفت: تماشا کنید! چگونه سینه زدهام که بدنم سرخ شده است.
او در اوج فعالیتهای مردمی علیه رژیم شاه، دست به فعالیتهای مستمری زد و همچون دیگر جوانان پر خروش به مبارزه پرداخت. شرکت در جلسات مختلف سیاسی علیه رژیم شاه، سفر به تهران درهنگام ورود امام به ایران و ... نمونههایی از فعالیت اوست.
با شروع جنگ به فکر دفاع از مرزهای اعتقادی و میهنی خود افتاد اما پیش از اعزام از روی ادب به سراغ مادر رفت و از او اجازه خواست که بالاخره بیش از حد رضایت مادر را جلب کرده و به سوی جبههها شتافت. ابتدا در پل ذهاب حدود سه ماه را گذراند. بعد از آن کسوت مقدس سربازی را پوشید و داوطلبانه به مناطق جنگی اعزام شد. فعالیت در جمع نیروهای اطلاعات و عملیات و شناسایی دشمن تا زمان شهادت از برگهای زرین کتاب حماسهی زندگی و رشادت اوست.
16 بهمن سال 1361 لحظه با شکوه شهادت او ...
تاریخ پر حماسهای است که عطر خاطرات کربلا را میتوان در آن حس کرد. در حالی که از شناسایی دشمن برگشته بود، به فکر عطش یاران تشنه کامش افتاد و برای آوردن آب از سنگر خارج شد در حالی که خود نیز تشنه بود اما تقدیر این بود عطش او با شهد شیرین شهادت فرونشانده شود. انفجار خمپاره دشمن، چشمه شیرین شهد شهادت را برای او جوشان کرد.
پیامی از شهید محمد تقوی:
دوستان من!
قدر عمر خویش را بدانید و به جستجوی حقیقت باشید، به جستجوی راهی باشید که امام حسین(علیه السلام) آن را آغاز کرد ... باید کوشش کنید و نگذارید که دشمن شما را دچار غفلت نمایند. دشمنان شما، مخصوصاً جهانخوار هنوز در کمین است دوره استبداد رضاشاه خائن را برای شما تکرارکنند به هوش باشید و قدر انقلاب را بدانید. امریکا هنوز در پی آن است که شما را چون گذشته، دست نشاندهی خویش کند و حرکات شما در زیر چکمههای آهنین خود سرکوب نماید. تجاوز دشمن بعثی به مرزهای ما با امید فتح سه روزهی ایران هم نقشهی امریکای جنایتکار بود تا ملت ایران را تسلیم خود کند. اما ملت ما زیر بار ذلت نرفت و به جنگ با دشمن بعثی شتافت . جبههها را تبدیل به گورستان آن نمود.
در آخر
«شهادت برای من افتخار است! روز شهادت من، روز عروسی من است ان شاء الله خداوند ما را در شمار شهدای واقعی قرار دهد»
واحد شهدا-هیات خادم الشهدا(متوسلین به کریمه ی اهلبیت)
Wwww.khademeshohada.ir